سراب ساز سودا ستیز

سراب می سازم و سودا می ستیزم

قدرت و ناپایداری

تاریخ، جمعه، یازدهم فروردین هزار و سیصد و نود و یک. زمان، چند لحظه بعد از 7:00 بعد از ظهر. مکان، جادهء تندرستی باشگاه انقلاب. حدود نیم ساعت پیش باران آمده و بوی خیسی زمین همراه با علفهای نم خورده نفس کشیدن را خوشمزه کرده است. باران آدمهای جاده را فراری داده و مسیر از همیشه خلوت تر بنظر می رسد. آسمان به شکل وحشت انگیزی ابری اما روشن است. درختهای دو طرف جاده هنوز خالی از برگ اند و شاخه هایشان با چند جوانهء ریز تزئین شده است. اینجاست که لعنتی شروع می شود: «قدرت» (1) از کریستین رول.

سرم را گرفته ام بالا، در حال حرکت از لای شاخه ها به آسمان ابری نگاه می کنم، آسمان انگار ثابت ایستاده، شاخه ها از زیرش رد می شوند. سرم را همانطور بالا گرفته ام  و تاب می دهم و نگاهم را روی شاخه های درختهای دو سمت جاده می چرخانم. کمی جلوتر یک دیوار سنگی سمت راست جاده است. نزدیکش می شوم، همانطور که سرم بالاست، همانطور در حال حرکت، به موازات دیوار از لای شاخه ها به آسمان نگاه می کنم. نوای ویولن سل دیوانه ام می کند. ترسیده ام! انگار گم شده باشم. انگار هر چیزی که آن بیرون گم شده درون من پیدا شده باشد. انگار من را گذاشته باشند توی اجاق و یادشان رفته در بیاورند. انگار اصلا من را یادشان رفته باشد. انگار آسمان آمده باشد پایین و لای شاخه ها گیر کرده باشد. انگار شاخه ها رفته باشند بالا و فرو شده باشند در آسمان. انگار دیوار می خواهد خراب شود روی من. انگار من می خواهم خراب شوم زیر دیوار… و این جادوی حیرت انگیز موسیقی ست.

یک ربع گذشته و کریستین رول لعنتی رسیده به «ناپایداری» (2) که باران دوباره شروع می شود. کلاه را می کشم روی سرم تا هدفون خیس نشود. قدم می زنم زیر باران. قطره ها انگار می رقصند روی جاده. من انگار می رقصم روی جاده. من واقعا می رقصم روی جاده. بیخیالم از نگاه همان چند نفری که مانده اند توی جاده. دستانم را به دو طرف باز می کنم و تاب می دهم و می چرخانم بالای سرم و چشمانم را می بندم و سرم را می گردانم حول محوری که گردن باشد، من دور خودم زیر باران می چرخم، حول محوری که آسمان باشد. آرشه در دست کریستین رول، آرشه روی ویولن سل، ناله سر می دهد و گریه می کند و لبخند می شود روی لب و اشک می شود زیر چشمی که بسته است و اشکها گم می شوند لای بارانی که می آید و می بارد روی صورتی که خیس شده است… و این جادوی حیرت انگیز موسیقی ست.

1 Power / 2 Impermanence

پ.ن: آهنگ اول، Power از Kristin Rule، را ایــنــجـــا بشنوید.

.

10 پاسخ به “قدرت و ناپایداری

  1. fianceee مارس 31, 2012 در 10:30 ب.ظ.

    موسیقی این کار رو میکنه.اون بهترین متن ها رو مینویسه.زیبا ترین اتود ها رو میزنه.شیرین ترین و گرم ترین و طولانی ترین آغوش هارو می زاد.رقصها رو بغل میکنه.غذا ها رو می خوره.می خنداندت.می خواباندت.می بوست.موسیقی بلد است این کارها را.
    (وگاهی خاطرات را تا سر حد کلافگی یادت می آورد.و بدان ک کلافگی از گریه و خودکشی دردناک تر است،کلافگی یعنی پی چیزی بگردی که مطمءنی هست اما نمی خوریش.موسیقی بلد است کلافه ات کند.)

  2. مارگارت تاچر آوریل 3, 2012 در 12:28 ب.ظ.

    ]چقدر همتون شبیه همید…مثل هم فکر میکنید…مثل هم مینویسید…عجیبه!

  3. Hadi آوریل 3, 2012 در 11:25 ب.ظ.

    آخ ویولن سل .. وای ویلون سل … چه خوبه که این حس هارو میتونی تجربه کنی .. ینی خوش به حالت که همه چی اینقدر باهم و هماهنگ برات پیش میاد …
    شاید واسه منم پیش بیاد ولی اینقدر باحال نمیشه هیچ وقت ): خوش بحالت . خیلی حال میده کلا این موسیقی ، مخصوصن با این فضا ….

  4. AJInavat آوریل 5, 2012 در 7:13 ب.ظ.

    یعنی برای اولین بار این فحش هایی که همان بهتر نمی شنوی و دارم نثارت می کنم از روی محبت نیست! یعنی کارت کشیده به اینجا که دل دست دوم ما را بلرزانی؟! کجایی پسر؟! پست می زنی که اگر نبودم یعنی نیستم و کوفت و درد و زهرمار!!!! عصبیم و کارم از خواهر خوب و مادر دلسوز گذشته! بیا و این سایه ی سرسنگینت را آفتابی کن حوالی حال داغون ما تا عمه وار تلافی هر چه فحش و فضیحتی را که همه ی عمر شنیده ام سرت در نیاوردم! لازم نکرده خودت را لای موسیقی و کلمه و …* گم و گور کنی! می خواهی برو گم شو ولی قبلش هماهنگ کن بگو داری می روی کجا گم شوی و کی برمی گردی یا حداقل از آن گورستان یک کارت پستال حراممان کن که بدانیم هنوز داری اکسیژن حرام می کنی لعنتی! یعنی…*!

    * جاهای خالی را با فحش های مناسب پر کنید!

    • سراب ساز سودا ستیز آوریل 6, 2012 در 1:01 ب.ظ.

      آدرست را بده، کارت پستالت را تحویل بگیر! وقتی هر چند هفته یک بار از روبروی اینجا رد می شوی و هر چند ماه یک بار دستت را روی زنگ می گذاری، انتظار نداشته باش که تمام روز را اینجا بنشینم تا حواسم به رفت و آمدت باشد، این که نمی شود. تازه اگر به من فحش دادی، کمی و البته فقط کمی بی حساب شدیم!

  5. navat آوریل 7, 2012 در 12:10 ق.ظ.

    آخخخخخییییییییییییییییییش: ) خیالم راحت شد! حالا که فهمیدم زنده ای می تونی بری گم شی: دی

    * پس لرزه های بعد از پست «افسانه ای از آینده» بود اون فحش ها: ) جدی نگیر. جنبه نداریم که افسانه ها رو باورمون می شه: ) در ضمن رشد گلدونای رو پنجره اتونو چک می کنیم اگه خیلی غیرتتون میاد پرده تونو بکشید:پی

  6. far آوریل 19, 2012 در 4:53 ق.ظ.

    این دو آهنگ رسمن منو روانی کردن!فورا گیرشون آوردم و از اون موقع روزی چندین بار بهشون گوش میدم.بعد از صدمین بارتازه به صرافت افتادم که ازتوتشکر کنم سراب ساز عزیز(سیگنال های مغزی من با تاخیر زیاد عمل میکنن!).خلاصه باید بگم خیلی ممنون چون من این روزها با این دو آهنگ مدام میترسم و گم میشم و اشک می ریزم وحس میکنم زنده ام و این جادوی حیرت انگیز موسیقی است.

  7. jazayeri آگوست 20, 2012 در 3:14 ب.ظ.

    فک کنم اینجا بوده … !

  8. میثم مِی 17, 2013 در 10:03 ب.ظ.

    تازه میفهممش, بعد از یک سال و خورده ای… یه جور سرگیجه ی کنترل شده بهم دست داد. احساس گیجی میکنم ولی میدونم هر موقعی که بخوام میتونم به هوش بیام… غرق نشدم ولی دارم تو دریاش دست و پا میزنم…
    Kristin Rule / Power
    یه سری اتفاقا هست که باعث میشه برم تو تراس و سیگار روشن کنم .اما یه سری چیزا فرصت اینم ازت میگیره که تا تراس بری.خشک میشی سر جات و پوفففف… اینم از اونا بود
    حال خوبی داشتم, مرسی

برای سراب ساز سودا ستیز پاسخی بگذارید لغو پاسخ