من
BaSaSaSoSe@GMaiL.CoM
Bardia Barj
Bardia Barj
دسته ها و خسته ها
آن چه گذشت
- ژوئیه 2017
- آوریل 2017
- فوریه 2017
- ژانویه 2017
- دسامبر 2016
- نوامبر 2016
- اکتبر 2016
- سپتامبر 2016
- اوت 2016
- ژوئیه 2016
- سپتامبر 2015
- اوت 2015
- آوریل 2014
- فوریه 2014
- اکتبر 2013
- سپتامبر 2013
- اوت 2013
- ژوئن 2013
- مه 2013
- آوریل 2013
- مارس 2013
- فوریه 2013
- ژانویه 2013
- دسامبر 2012
- نوامبر 2012
- اکتبر 2012
- سپتامبر 2012
- اوت 2012
- ژوئیه 2012
- ژوئن 2012
- مه 2012
- آوریل 2012
- مارس 2012
- فوریه 2012
- ژانویه 2012
- دسامبر 2011
- نوامبر 2011
- اکتبر 2011
- سپتامبر 2011
- اوت 2011
- ژوئیه 2011
- ژوئن 2011
- مه 2011
- آوریل 2011
- مارس 2011
- فوریه 2011
- ژانویه 2011
- دسامبر 2010
- نوامبر 2010
- اکتبر 2010
منو این متن ناخوداگاه برد به این شعری که چند ماه پیش نوشتمش :
حس میکنم
نگاهت
تب دار است رو به جایی نا معلوم
و افکارت
میان اندیشه های هرز درگیرند
صدای افکارت را می شنوم
گویا نمی توانند ارام بگیرند
و یا کمی آرام تر
در حوالی دلتنگی هایت پرسه بزنند
فریادی رسا و بغضی که هر چه میکنی نمی بارد
می فهمم همهمه ی درونت را
التماس ماندن و رفتنت را
احساست بوی زایش درد میدهد
حس مادر شدن !
صبور باش مرد روزهای دلتنگی ام
چیزی به زایش این درد نفس گیر نمانده
نگاهت را از این سمت زندگی بدزد !
اینجا سرنوشت میبافند
به نام ما و به کام دیگری
یک سویش را به نام تو
و آن سوی دور از دسترسش را به نام من
هر چه راه است کور میکنند و بن بست !
غم و درد ها را به هم می بافند
و ما در دو سوی این سونوشت
درست در مقابل هم رها می شویم
دستی تکان میدهیم برای هم
انگار تو را جایی در همین حوالی دیده ام
فریاد افکارت بلند تر میشود
و تب نگاهت داغ تر
بگذار ببافند این سرنوشت های کج را
بگذار فاصله ببافند و کوره راه …
من
روزی
در ساحلی آرام
یک روز تابستانی
به سراغ نگاه تبدارت می آیم
سقط میکنم ناگفته های دلت را
روزی من بااااااااز به تو میرسم
راه نیست ، نباشد !
از آسمان به سراغت می آیم
هر جا که باشی ….
نسرین عزیز، ذهنم نمیره تو اون کانالی که بتونم این نوشته و این شعر رو مرتب ببینم، و این البته اصلا مهم نیست! چیزی که مهمه اینه که این شعر، مستقل و بدون لحاظ کردن هر متن و فکری، عالیه! ممنونم بابت سهیم کردنم توی همچین شعر خوبی.
این نشون از این داره که حال و هوای دلامون یکی نیست 🙂 مهم لذت بردن از لحظاتیست که مهمان هم هستیم من که از اومدن اینجا و خوندن حال و هوات لذت میبرم … راضیم از این عمری که اینجا میگذره تو هم راضی باش 🙂
مرسی که خوندی دلنوشته ام رو 🙂
زیبا مثل همیشه 🙂 من با ذکر منبع کپی کنم ؟
ممنونم. ذکر منبع هم کار صحیحی ست (:
آخ که تشابه اسمی همه جوره درد داره 😐
لایکد ایت
. . . همیشه عاشق
صاحب وبلاگ نظرتونو به این جلب میکنم.
و من منبع رو لینک کردم پایین این نوشته
لینکت به من پیغام The page you requested was not found. میده
اینم تست کن؟
توی این لینکی که دادم نوشته وبلاگتو گذاشته بودن:
https://sasasose.wordpress.com/2012/06/24/my-debt/
طرف از دوستان بود. گفتم منبعشو بنویس. گفت ایمیل بوده. منم لینک وبلاگتو دادم تو کامنتا تا اصلشو بخونن
ممنونم از لطفت محسن عزیز. و همچنان همون ارور رو بهم میده.
کاری نکردم. همونطور که خودم دوست ندارم نوشته هامو کسی کپی کنه از اینکه ببینم نوشته های دیگران هم کپی شده ناراحت میشم. به امید روزی که فرهنگمون اینقد بالا بره که منبع نوشته هامون رو همیشه قید کنیم. راستی من تک تک نوشته هات رو میخونم. اما از طریف گوگل ریدر. ببخش اگه وقت نمیکنم کامنت بذارم. اما قلمت واقعا آرومم میکنه