سراب ساز سودا ستیز

سراب می سازم و سودا می ستیزم

4OO

نگاه که می‌کنم، می‌بینم تعداد نوشته‌های منتشر نشده و در پیش‌نویس باقی مانده‌ام روز به روز بیشتر می‌شود. بعضی‌هایشان بعد از چند روز از تاریخ مصرفشان می‌گذرد و انتشارشان بی‌دلیل و بی‌معنی می‌شود. تعدادی هم که نصفه می‌مانند، حال و هوای خود را گم می‌کنند و هیچوقت به تکامل نمی‌رسند. نوشته‌هایی هستند که در انتها آنقدر خصوصی بنظر می‌آیند که انتشارشان جز دردسر چیزی به همراه ندارد و بعضی‌ها با وجود آنکه ایده‌شان آن اوایل جالب به نظر می‌رسید، در آخر چنگی به دل نمی‌زنند.

اینها را گفتم که بگویم این نوشته چهارصدمین پست «منتشرشده»‌ی این وبلاگ است. حالا این حرفها به کنار، در کل نظرتان چیست؟ بیایید و برای یکبار ساکت نباشید!

45 پاسخ به “4OO

  1. میم. رضا آگوست 11, 2012 در 3:09 ب.ظ.

    در کل نظرمون مثبته. این وبلاگ از معدود وبلاگاییه که پستای بلندش رو با لذت و بدون خستگی میخونم. 🙂

  2. یه آقاهه آگوست 11, 2012 در 3:12 ب.ظ.

    تبریک میگوییم !

  3. کوریونِ سابق آگوست 11, 2012 در 6:27 ب.ظ.

    من اون‌طور که خاطرم هست اولین بار از جاسوس اجاره‌ای خوندمت، بعد دونه دونه باقی بلاگ‌هاتُ خوندم و اولین چیزی که به ذهنم رسید بگم اینه که فوق العاده اس که دست به هر بازی که بردی، بازنده بیرون نیومدی
    و اما سراب ساز سودا ستیزت ..
    آدم میتونه عاشق «مرا از دکمه هایت چه باک» باشه یا یادش نره پست «وقتی یک مگس، خر باشد» رو اما در نهایت و از صمیم قلب آرزو میکنم که همچنان «من کجام اینجا کجاس؟» حرف آخرت باشه ..
    تصدقت

  4. nasrin آگوست 11, 2012 در 7:00 ب.ظ.

    وبلاگ از جمله جاهایی است که اگر قلم نویسند ه اش گیرا و جذاب نباشد حتی اگر کلاهت در آن حوالی افتاده باشد برای بردنش برنمی گردی که نمی گردی … همین که مدام سرک میکشی میان دلنوشته های یک وبلاگ ، همین که پرسه میزنی در دغدغه های فکرش ، همین که قدم میزنی جایی میان دل مشغولی هایش ، همین که پا به پایش از یک موسیقی لذت میبری یعنی آن نویسنده و آن وبلاگ کارش درست است … یعنی آن جا کسی هست که رسالتی بر عهد دارد و تویی که از میان میلیون ها وبلاگ ناخواسته به آنجا دعوت شدی رسالتی بزرگتر … بد نیست پای واژهایی که میخوانیم کمی تفکر کنیم … مرسی که هستی

  5. Amir Emad آگوست 11, 2012 در 7:19 ب.ظ.

    نوشته هات فوق العاده اند به شخصه لذت می برم تو قلم بسیار قوی داری در همه زمینه ها طنز ، اجتماعی ، عاطفی و احساسی زنده باشی و پیروز

  6. mErsAd آگوست 12, 2012 در 12:35 ق.ظ.

    دنبالت میکنم ، خیلی وقته ، هم این هم البوم و فیلم. خوب می نویسی ، بلدی که بنویسی.

  7. صنم آگوست 12, 2012 در 12:35 ق.ظ.

    مبارکه
    من از گودرم دنبال می‌کنم وبلاگتون رو. بعضی نوشته‌هاتون رو خیلی دوست دارم.
    همین 🙂

  8. میثم آگوست 12, 2012 در 12:43 ق.ظ.

    صادقانه میگم که تآثیر نوشته هات به قدری بوده که روزی 1 مرتبه سر بزنم به اینجا تا مبادا به روز کرده باشی و من نخونده باشم…
    میدونم که میدونی قلمت قویه ونوشته هات قوت قلب میده
    امیدوارم همیشه باشی و مهمتر اینکه همیشه خوب باشی 😉

  9. Mas0ud آگوست 12, 2012 در 6:45 ق.ظ.

    سرابت از چشمه زلال تر است.

  10. سعید آگوست 12, 2012 در 10:57 ق.ظ.

    این حرفها به کنار، حالا چرا در کل نظردیگران را می پرسید؟ مگر نوشته های شخصی نیست؟! چرا می خواهی برای یکبارساکت نباشیم؟

    • سراب ساز سودا ستیز آگوست 12, 2012 در 3:03 ب.ظ.

      چندان نمیشه نوشته های این وبلاگ رو حرفای شخصی بحساب آورد. من 9 تا وبلاگ دارم که هر کدوم موضوع و ژانر مخصوص خودش رو داره. شخصی هام رو جای دیگه ای می نویسم که قاعدتا نظر بقیه توی محتواش بی تاثیره. اما وقتی میای و یه وبلاگ عمومی می نویسی و حرفهات رو جلوی چشم بقیه میذاری، دیگه نمیتونی بگی نظر بقیه، نظر مخاطب، بی اهمیته. چون من اینجا می نویسم که خونده بشم. در نتیجه اونی که منو میخونه برام مهم (شاید هم جالب) هست که بدونم چی فکر میکنه.

  11. fanoos آگوست 12, 2012 در 5:50 ب.ظ.

    یادم هست چندان میانه ای با وبلاگ و وبلاگ نویس نداشتم پیدا کردن اتفاقی وبلاگ شما باعث شد احساسم نسبت به نوشتن و حضور در یک فضای مجازی تغییر کنه.
    اینکه کسی گاهی از عشق بنویسه ،گاهی از درد خودش ،گاهی از درد اجتماع
    گاهی تلخ،گاهی طنز،گاهی شیرین و قلمش در همه اینها زیبا باشه قطعا هنر خاصی میخواد که شما این هنر رو دارید.
    قلمتان پایدار

    • سراب ساز سودا ستیز آگوست 13, 2012 در 10:42 ق.ظ.

      یادم هست هر بار که این ورا پیدات شد یه گیری به من دادی و یه بحثی راه انداختیم و یه ایرادی از نوشته ها کشیدی بیرون. این معنیش واسه من اینه که با دقت منو میخونی و ارزش و اهمیت قائلی، و این یعنی عالی و فوق العاده. ممنونم از لطفت فانوس.

  12. Juno آگوست 12, 2012 در 8:41 ب.ظ.

    من قلمت رو دوست دارم چون سادگی تو نوشتن رو دوست دارم. دوست دارم وقتی بی پیرایه زندگی رو می نویسی. یه بار هم پایین یکی از پست های جایی همین نزدیکی نوشتم که سادگی نوشته هات منو یاد چخوف می اندازه و فکر کنم جای خوشحالی داره چون اگه کسی نوشته های منو می خوند و یاد چخوف می افتاد ذوق مرگ می شدم. در عین حال بازی های کلامیت رو خصوصن توی تیترها و فوتوتات هایی که می ذاری دوست دارم و گاهی بهت حسودیم شده به خاطر خلاقیتت : )

  13. میرزاآدم جان آگوست 12, 2012 در 10:53 ب.ظ.

    بنده خودم به نوبهء خودم، از آن آدم‌هایی هستم که از خواندن این وبلاگ شوما، از همان ابتدا، یعنی ابتدای آشنایی خودم به نوبهء خودم با این وبلاگ، این وبلاگ شوما، لذت برده‌ام؛ حتی می‌توانم به جرئت بگویم با موضوعات جدیدی اینجا آشنا شده ام؛ موضوعاتی که البته فقط با آن‌ها آشنا شده‌ام؛ در حالی خودم به نوبهء خودم هیچ درکی از آن‌ها نداشتم؛ حالا کاری نداریم… مهم این است که خواستم به نوبهء خودم ساکت نباشم و این مهم به لطف دعوت شوما جامهء عمل پوشید.
    بنده خودم به نوبهء خودم از شوما ممنونم.

  14. Parinaz آگوست 13, 2012 در 12:15 ق.ظ.

    آدم رو می کشه تو خودش بلاگت
    هی می گی اینم بخونم اینم ببینم …

  15. مجی آگوست 13, 2012 در 8:26 ق.ظ.

    یه وبلاگ نویسِ خلاقِ چند شخصیتیِ عصبانیِ دوست داشتنی 😀
    فوق العاده ای

  16. رزیتا آگوست 13, 2012 در 11:32 ق.ظ.

    من نوشته هاتو دوست دارم. وبلاگ تو توی گوگل ریدرم جزء اولین آپشن هامه برای خوندن…

  17. فروغ آگوست 13, 2012 در 2:11 ب.ظ.

    من معمولا پست های بلندت رو بر خلاف بقیه ی وبلاگ ها میخونم،اما همیشه نمیدونم چرا انتظار یه عصیان یا چه جوری بگم یه ناامیدی بزرگ،یه درد بزرگ رو تو نوشته هات دارم!(کاملا ناخواسته) و البته اگه وجود نداشته باشه چندان ناراحت نمیشم! 🙂

  18. هشتِ دوازده آگوست 13, 2012 در 7:04 ب.ظ.

    من خواننده‌ی جدیدت هستم و از خوانندن نوشته‌‌ی «همه چیز زیر سر اسم توست» اشباع شدم… لحن نوشته‌ات برایم تازگی داشت. خواندن بقیه‌ی نوشته‌هایت که از احساس سرشار بود، حضور تو را در لیست ریدر من تثبیت کرد!

  19. monaliza آگوست 13, 2012 در 9:56 ب.ظ.

    تبریک.جاسوس بلاگی است که هر وقت پست ه بدی ازت توی سراب می خونم به خودم می گم این به اون در.
    سال های سال بلاگ می نویسی.می نویسیم.چندی است یک خط در میان»قاطی» می کنی.سمبل می کنی.یک چیزی می نویسی.میدونم میدونم خیلی ناراحت می شی که گفتم بعضی نوشته هات توو سراب سمبل کاریه.اما باور کن.باور کن هست.من کم نخوندمت.یه وبلاگ ازت خوندم واسه همه پست هات توو یه فایل متنی کامنت نوشتم.چون واسه اون بلاگ قسمت ه نظر بسته بود.جاسوس دوران ه اوج ت بود.سراب رو عالی شروع کردی و ادامه دادی اما بیشتر مراقب باش.تبریک.
    امضا:ملانقطی 🙂

  20. سمیرا آگوست 15, 2012 در 12:51 ب.ظ.

    شاید 90% پستاتو خوندم …یکی از کسایی هستی که باید! بخونمت … خیلی خوبه ! همیشه باش … پستات خیلی مثل خودمن ! به خصوص » من اخلاق بدی دارم» هات همیشه هم کنجکاوم که همه ی این آدمها که تصویر میکنی خودتن؟! همه ی این احساسات چه جوری توی یه نفر جمع میشن؟

  21. صبور بانو آگوست 15, 2012 در 4:45 ب.ظ.


    سه نقطه که به معنای سکوت نیست، هجوم واژه است و طغیان احساس، ناتوانی است در نگارش آن چه در واقع هست. تفاهم داریم بر سر آن، نداریم؟

  22. پرنیان آگوست 16, 2012 در 8:23 ق.ظ.

    تبریک مرا هم بپذیر…
    از وبلاگ گروهی مینی مالیده به اینجا رسیدم.
    جذاب می نویسی، خیلی خاصی… نوشتارت رو شده بارها و بارها خوندم نه شاید بهتر باشه بگم واژه به واژه اش رو خوردم!
    در یک کلام من رو از عاشقان وبلاگ سراب ساز سودا ستیز بدان.

  23. mandalacircle آگوست 17, 2012 در 8:21 ب.ظ.

    اولین بار که اومدم اینجا اولین پستی که خوندم، فک می کنم در رثای گودر بود. من خیلی وقت نبود که به گودر اومده بوده بودم که جمع شد شاید اون درد رو خیلی نمی فهمیدم، اما گفتم که خواننده، نویسنده خوب رو دنبال می کنه و پیدا می کنه. اون روز همه وبلاگتو خوندم. بعد تازه فهمیدم به به این جاسوسه، بیشتر ذوق کردم. من همه وبلاگاتو می خونم و هر بار که تو گوگل ریدر می بینم که هر کدوم رو آپ کردی خوشحال می شم. اما سراب ساز رو جور دیگه ای دوست دارم و حال و هواشو بهتر می فهمم.
    تعطیل شدن وبلاگی که دوست دارم از تلخ ترین اتفاق هاییه که می تونه بیفته، مثل مرگ یک دوست که برات حرف می زده و باهاش حرف می زدی و این خیلی تلخه. سراب ساز سودا ستیز عزیز، لطفا باش و بنویس. گاهی آدم باورش نمیشه انقدر به یک دوست اون طرف مونیتور و در دنیای مجازی وابسته شده. بعضی پست هات آأم رو می لرزونه مثل یه زلزله هشت ریشتری، بعضی هاش آأمو نابود می کنه، مثل به یاد آوردن یه حس ویرانگر وقتی که می بینی یک نفر دیگه هم اونو مثل تو تجربه کرده، و بعضی پست هات آدم رو به فکر فرو می بره. و من همه این لحظه ها رو دوست دارم.
    چهرصدمین پست مبارک.

برای nasrin پاسخی بگذارید لغو پاسخ