من
BaSaSaSoSe@GMaiL.CoM
Bardia Barj
Bardia Barj
بهترین های امروز
دسته ها و خسته ها
آن چه گذشت
- ژوئیه 2017
- آوریل 2017
- فوریه 2017
- ژانویه 2017
- دسامبر 2016
- نوامبر 2016
- اکتبر 2016
- سپتامبر 2016
- آگوست 2016
- ژوئیه 2016
- سپتامبر 2015
- آگوست 2015
- آوریل 2014
- فوریه 2014
- اکتبر 2013
- سپتامبر 2013
- آگوست 2013
- جون 2013
- مِی 2013
- آوریل 2013
- مارس 2013
- فوریه 2013
- ژانویه 2013
- دسامبر 2012
- نوامبر 2012
- اکتبر 2012
- سپتامبر 2012
- آگوست 2012
- ژوئیه 2012
- جون 2012
- مِی 2012
- آوریل 2012
- مارس 2012
- فوریه 2012
- ژانویه 2012
- دسامبر 2011
- نوامبر 2011
- اکتبر 2011
- سپتامبر 2011
- آگوست 2011
- ژوئیه 2011
- جون 2011
- مِی 2011
- آوریل 2011
- مارس 2011
- فوریه 2011
- ژانویه 2011
- دسامبر 2010
- نوامبر 2010
- اکتبر 2010
جالب می شود
امان از دست این مردا !!! خیلی وقتا غیر قایل پیش بینی هستا . ولی زن ها اکثر اوقات .. 😦 کلا آدما خیلی عجیب غریبا …. 😦 فکر فکر فکررر نکن نکن نکننن
بعید می دونم تو فکر سینه های دیگه ای بوده باشه. حداقل من که اینجوری فکر نمی کنم. خب آخه دوسش داشته که سینه هاش رو هم دوست داشته دیگه. اونم سینه های یه پیرزن رو. تازه اگه می خواست بره دنبال شیطونی قبل از اون هم جلوش رو نگرفته بودن که. می تونست بعد اینکه خانومش سینه هاش رو عمل کرد بره پی شیطونیش. اما دوسش داشته که نرفته.
این جریان برای حدود دو ماه پیشه که برای عیادت کسی رفته بودم بیمارستان. به احتمال زیاد اون پیرزن الان از دنیا رفته و اون پیرمرد اون زن رو، اون سینه ها رو، اون علاقه ای که تو ازش صحبت میکنی رو، همه رو یکجا از دست داده.
نمیشه قضاوت کرد هیچوقت از دور قضاوت درست از آب درنمیاد..
مرگ فقط یک بُعد داره خاتون… نیاز به قضاوت نیست.
باید برید دل از سینه تا دیر نشده
تو اون لحظات فکر نمیکنم رمقی بوده باشه برای فکر به سینه جدید یا برنامه ریزی
شاید به این فکر میکنه این چند روز به همسرش روحیه بده و راضی نگهش داری
ممنون سر زدی
شاید داستان رو از نگاه پیرزن هم ببینیم بد نباشه، اینطور فداکاریها از عاشقای واقعی برمیآد و اصلا هم عجیب نیست:
چون عاشق شوهرشه و میدونه چیو دوست داره حاضره بمیره اما شوهرش رو از سینه هاش محروم نکنه و با رضایت کامل از جراحی صرف نظر کرده ….
«… کنارت اونقدر آرومم که از مرگ هم نمیترسم،
تنم سرده ولی انگار تو دستای تو آتیشه خودت پلکامو میبندی و این قصه تموم میشه…»
البته یه تبصره اینجا وجود داره. و اون اینکه زن بدون رضایت و امضای مرد اصلا نمیتونه عمل جراحی رو انجام بده.
مطمئن باش این پیرمرده که همون اول نزاشته رنشو معالجه کنن واسه سینه هاش حالا هم داره به سینه های جیدی فکر میکنه.
شک نکن!!
چقدر تلخ