آنجا با اینجا خیلی فرق دارد. از آسمان تا زمینشان، از بیداری تا خوابشان، از تولد تا مرگشان، از عشق تا نفرتشان، از اشتغال تا بیکاریشان، از معاشرت تا انزوایشان، از آزادی تا اسارتشان، آنقدر با چیزی که اینجاست و ما داریم متفاوت است که نه احتیاج به نظریه پردازی و اثبات دارد و نه ذکر مثال و نمونه.
آنجا با اینجا خیلی فرق دارد. اما جالبتر اینکه آنها هم با اینها خیلی فرق دارند. موقعیتهای زیادی وجود دارد که هر چقدر هم تلاش کنیم نمیتوانیم خودمان را جای آنها بگذاریم. اگر هم در نهایت بتوانیم چنین چیزی را تصور کنیم نتیجه قاعدتا چیزی شبیه به سریالهای ظهر برنامه خانواده میشود: مضحک و احمقانه و غیرقابل باور! بگذارید برای آنکه منظورم را متوجه بشنوید دو تا مثال بزنم:
1. سایتهای اشتراک فایل را که دیدهاید. همان سایتهایی که در شرایط نرمال (یک اکانت با سرعت نرمال و عبور از سد فیلترینگ و قطع نشدن پیاپی کانکشن) برای دانلود یک فایل 100 مگابایتی باید حدود 40 تا 50 دقیقه وقت صرف کنید. در تمامی این سایتها یک چیزی با این مضمون نوشته شده است: «مدت زمان دانلود رایگان 3 دقیقه، مدت زمان دانلود با اکانت پریمیر30 ثانیه» واقعا چه چیزی ممکن است در ذهنشان بگذرد که به این نتیجه برسند که باید پول خرج کنند تا 3 دقیقه را به 30 ثانیه برسانند؟ لعنتیها! از 2.5 دقیقه حرف میزنیم. دقیقه! نه هفته یا روز یا ساعت. ما ساعتهایمان را در ترافیک و پمپ بنزین و بروکراسی و صفهای مختلف و دیسکانکتینگ و فیلترینگ و کوفت و زهرمار به باد فنا میدهیم و دلخوشیم به پیچیدن جلوی دو تا ماشین و چرت زدن در صف پمپ بنزین و کاهش زمان بروکراسی با پارتی و آشنا و جلو افتادن در صف با گوساله بودن و دانلود چند ساعته با فقط یکی دوبار دیسکانکتینگ. آنوقت آنها برای اینکه 3 دقیقه، مدت زمان به آشپزخانه رفتن و چایی ریختن، به توالت رفتن و شاشیدن، چندتا خمیازه و دو سه تا کش و قوس، به 30 ثانیه برسد پول میدهند؟ وات دا فاک؟ یو کیدین می؟
2. همین مسئله کپی رایت را در نظر بگیرید. خب ما دنیا را با سه چهار هزار تومن میچپانیم درون یک دی وی دی آنها اینکار را نمیکنند. اما واقعا تفاوت خیلی بیشتر از این است که به همین سادگی آن را درک کنیم. بگذارید مثال بزنم: در فیلم Hall Pass یک ماجرایی باعث میشود که داستان فیلم در هفت روز بگذرد. ابتدای هر روز یک صفحه مشکی ساده به نمایش در میآید که مثلا روی آن نوشته Day 1 و یک صدایی شبیه بینگ بینگ، شبیه اینکه دستت را دوبار بگذاری روی یکی از کلیدهای کیبورد، شنیده میشود. به همین سادگی و مسخرهگی! اما مسئله اینقدر ساده نیست. سازندگان این فیلم برای اینکه بتوانند همین بینگ بینگ، صدایی که شبیه صداییست که قبلا در سریال Law & Order از آن استفاده شده، را هفت بار در فیلمشان بگذارند 200هزار دلار پرداخت کردهاند! باورتان میشود؟ 200هزار دلار برای هفت تا بینگ بینگ! یعنی هر بینگ بینگ 28.5هزار دلار. یعنی هر بینگ بیش از 14هزار دلار. یعنی کسی متوجه میشود که این بینگ قبلا جایی دیگری هم صدایش آمده؟ یعنی اگر این پول پرداخت نمیشد سازندگان آن سریال به دادگاه شکایت میکردند که اینها بدون اجازه از بینگ ما استفاده کردهاند؟ بعد اینها که رفتهاند اجازه بگیرند از بینگ آنها استفاده کنند آنها 200هزار دلار بینگشان را فروختهاند؟ وات د هل؟ سیریسلی؟ گت آوت آو هیر!
آنجا با اینجا خیلی فرق دارد. آنها هم با اینها خیلی فرق دارند. اینکه فرق آنجا با اینجا باعث شده آنها با اینها فرق کنند یا بخاطر تفاوت آنها با اینها، آنجا با اینجا متفاوت شده است را نمیدانم. اما بنظر میرسد طفلکیها خیلی زندگی پیچیده و سخت و دست و پا گیری دارند!
دوست داشتن در حال بارگذاری...